روزگاری نه چندان دور، افسانه نیست، قصه هم نیست. در همین سرزمین در پیروی از امام خمینی رزمآورانی دل به خطر زدند که چشم جهانیان را خیره کردند. دشمن تا دندان مسلح را شکستند. بزرگترین ارتش دنیا آمریکا در آستین صدام حسین معدوم این قدرت پوشالی را متلاشی ساختند. شرق و غرب را به زانو درآوردند و حماسه …دلاوریهایشان سینهبهسینه در تمام جهان گسترده شد. بسیجی خاک خورد و بر تن به ذلت نداد. بسیجی دلداده دنیا نبود و نیست. بسیجی عاشق امام و رهبرش بود و در ادامه راهبردهای امام برای استقلال و سرزمینش جان بر کف نهاد. اکنون که سالیان درازی از آن حماسهها میگذرد بچهبسیجی خاک و خاکریز و خمپاره را در خشم بیامان دشمنی قدرتمند یکجا تجربه کرده و گلوله را لمس نموده و مرگ را شرمنده ساخته. آیا تاریخ قادر به ثبت این همه حماسهها خواهد بود؟ چه میتوانم بگویم؛ نه نویسندهام نه مورخ. تحلیلگر هم نیستم، سیاستمدار هم نیستم هیچیک ازین مقولهها در ابعاد بلند دفاع مقدس نمیگنجد. تنها قادر به ثبت گفتههای رزمآورانی هستیم که شبهای سنگر را تجربه کردهاند.