چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟!
در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر معمولاً یک سؤال مطرح است که چرا جنگ پس از فتح خرمشهر باز هم ادامه یافت؟ یک سنت تاریخى وجود دارد که همواره پس از خاتمه یک حادثه به دلیل روشن بودن نتایج و عواقب آن سؤالاتى مطرح مىشود که پاسخ به آنها در زمان وقوع حادثه مشکل است، اما پس از خاتمه آن، سؤالات آسان به ذهن رسوخ مىکنند. در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نیز همین گونه است. در این زمینه باید اشاره کرد که:
پس از خاتمه عملیات بیتالمقدس، جمهورى اسلامى ایران در برترى چشمگیرى از قدرت رزمى نسبت به عراق بود. آهنگ دور عملیاتها، فاصله زمانى کوتاه بین آنها، مقیاس وسیع عملیاتها و موفقیتهاىحاصله از آنها نشان دهنده دورنماى روشن و درخشانى بود که در آن پیشبینى مىشد ادامه جنگ به کسب پیروزىهاى بزرگترى خواهد انجامید. بنابراین منطق سیاسى و دانش نظامى حکم نمىکرد در شرایطى که امکان کسب امتیازات موثرتر و پیروزىهاى وسیعترى در ادامه جنگ وجود دارد به حداقل امتیازات و نتایج بهدست آمده اکتفا نموده، همانگونه که عاقلانه نبود در شرایطى که امکان حفظ امتیازات و ارزشهاى بهدست آمده وجود داشت با اصرار در ادامه جنگ به از دست دادن آنها راضى شد. تصمیم به ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر در دومین سال جنگ و پذیرش قطعنامه 598 در سال پایان جنگ منطبق با منطق فوق مىباشد.
منبع:خبرگزاری فارس
طرح یک سوال از کسانی که نابخردانه فریاد پیان جنگ را میکشند؟
این سوال را مطرح میکنند که آیا تا قبل از قطعنامه ۵۹۸ که حادثه بزرگی در تاریخ انقلاب _ نه فقط جنگ _ به شمار می رود، کدام پیشنهاد صلح شرافتمندانه و معقولی به ما شد و ما نپذیرفتیم؟!
البته در برخی قطعنامهها و بیانیههای شورای امنیت درخواست آتش بس میشد که آن هم برای این بود که دشمن بتواند ضعفهای خود را جبران کرده و خلأهایش را بپوشاند اما هیچگاه پیشنهاد صلحی که منافع ما را نیز تامین کند وجود نداشت.در ضمن دشمن ثابت کرده بود که خیلی به عهدهایش وفادار نیست. حتی پس از قطعنامه ۵۹۸ هم به خاطر داریم که دشمن بار دیگر به مرزهای ما حمله کرد و در دوره ای تا نزدیکیهای جاده اهواز _ خرمشهر آمد.پس، بار دیگر باید تاکید شود که هیچ پیشنهاد عادلانه ای که حداقلی از شرایط را نظیر آزادی اسرا، عقب نشینی به مرزهای بینالمللی و پرداخت غرامت و خسارت از سوی متجاوز طرح کردهباشد به ایران ارائه نشد.به نظر میرسد باید این موضوع برای نسلهای مختلف بهدرستی تبیین شود.
حال میگوئیم در اون دوران بعد از عملیات ابهامات زیاد بود و طرح چنین مسائلی از سوی افکار عمومی بود و در مورد آن صحبت میشد و به سبب پیچیدگی های نظامی و سیاسی براب بعضی قابلفهم نبود.
حالا چی؟
که دفاع مقدس تمام شد و قطعنامه هم امضاء شد.
دیدید که عراق بعد از پذیرش قطعنامه دوباره به ما حمله کرد
دیدید که بعد از حمله عراق دوباره منافقین در حمایت صدام به ما حمله کردند(عملیات مرصاد)
هنوز هم ابهام دارید .مشخصه که هدف دشمن چه بوده اونا هیچ وقت به فکر صلح نبودند به فکر نابودی جمهوری اسلامی بودندو در مرحله بعد جدایی خوزستان از ایران و تقسیم ایران
هنوزم دشمن دست از تهدید برنداشته و مارو نهدید به حمله نظامی میکنه
و چون توان حمله رو نداره اینکار رو نمیکنه
اوایل انقلاب فکر میکرد میتونست و حمله کرد و متوجه شد که امکان نظامی نیست
امروز دشمن در قالب تهاجم فرهنگی حمله میکنه و سلاح مقبله به مثل بصیرته
بصیرت یعنی دشمن شناسی حق شناسی
چرا بعضی ها اینقدر گیرند؟درگیرند با خودشون؟نمیخوان بفهمند؟